اول از همه به این بلاگ بروید برای حمایت از تجمع و دستگیرشدگان

نقد، نقد، نقد

الان وقت خوبی هست برای نقد؟
آسيه دارد تند تند می نويسد که چه کسانی را گرفتند و چه شد. من این وسط نگران آدم هايی هستم که هيچ کاره بوده اند و از طرق مختلف خبر دار شده اند و رفته اند به تجمع بی خبر از همه چیز. آسيه نوشته است:
"خانمي به نام پوران فلاحي كه به گفته همسرش براي خريد به هفت تير رفته بود هم از ديروز گم شده. ظاهرا ايشون يه بچه دو ساله هم در خونه داره. همسرش ديشب به چند جا سر زده و اسمي از همسرش پيدا نكرده.لطفا اگر كسي خبري از ايشون داره بنويسه كه خونواده اش خيلي نگرانن".

محمد نگفتنی ها شاکی هست. مودبانه می گه که جمعش کنين این جنبش سوسولی فمنيستی تان رواکه اصلاً جايگاهی وسط زنان خانه دار زير خط طبقه متوسط ندارد. محمد نوشته است:
اکثريت مردم دنيا ابرپيوند (هايپرلينک) ندارند، هنوز نمی توان به وبلاگشان لينک داد، هنوز نمی توان روی اسم شان کليک کرد، هنوز آدم های مجازی نشده اند، هنوز اسم و رسم و چهره و هويت دارند. هنوز واقعيت دارند.چند روزی است که اعلاميه تجمع زنان را در وبلاگ های مختلف ديده ايم. به نظر می آيد که همه خواسته های عنوان شده به حق باشد و فقط مختص به عده معدودی از زنان نمی شود. در حقيقت خواسته های عنوان شده مربوط به آحاد زنان مملکت می شود. پس چگونه است که هر زمان چنين گردهم آيی ها و تظاهراتی برگزار می شود و از طريق اينترنت و غيره آگهی می شود، تنها چند صد نفر شرکت می جويند؟ اگر اين خواسته همه زنان ايرانی است (که هست) چرا ميليون ها نفر در چنين تظاهراتی از حقوق حقه خود دفاع نمی کنند؟جريانات امروز همه را متأثر کرد. اينکه يک عده از زنان در محلی جمع بشوند و مورد ضرب و شتم قرار بگيرند را به هيچ عنوان نمی توان توجيه کرد. ولی تا زمانيکه اين جنبش (اگر بتوان نام آن را جنبش گذاشت) نتوانسته اين خيل را قانع کند که خواسته هايشان خواسته های آنها هم است و مختص به عده انگشت شماری از زنان تحصيل کرده و تهرانی نمی شود، در همين حد باقی می ماند.تا زمانيکه نتوانند به جای چندصد نفر، چند ميليون نفر را به خيابان ها بکشاند، حکومت (حالا هر حکومتی که می خواهد باشد) در مقابلش مقاومت می کند. اين زنان فرهيخته بايستی بهتر از من از تاريخ آگاهی داشته باشند. تا بوده همين بوده و تا هست همين است.

انار سوال دارد. می گويد:
میشود به عنوان بخشی از برگذار کنندگان مراسم رفع ابهام کنید که آیا راست است که خانوم شیرین عبادی و آن جمع نوبلیست ها چهار روز به تجمع مانده حمایتشان را از حرکت قطع کردند؟ آیا راست است که فرح دیبا از این تجمع حمایت کرده بوده؟ اگر راست است آیا برگذار کنندگان میدانستند؟


گويا عده ای از برگزار کنندگان به خاطر تهديد های امنيتی و امثالهم جيم شده اند و نرفته اند تجمع. در جواب انار صنم نوشته است که
سوالی که من دارم اینه که بعضی از برگزار کننده ها یکی دو روز قبل از مراسم به اطلاعات فراخوانده شده بودن اما این مساله رو علنی نکردن. به نظر من باید به مردم اطلاع می دادن این مساله رو که اوضاع برای شرکت کننده ها شفاف باشه و نمی دونم چرا حرفی ازش نزدن. سوال بعدی ام هم اینه که چرا برگزار کننده ها کمیته ای برای پیگیری دستگیرشده ها درست نکرده ان و اسامی دستگیر شده ها رو اعلام نکردن به عموم. الان من اینجا آمریکا نشسته ام و از چند نفر تو ایران ایمیل داشتم که یکی از آشناهاشون ناپدید شده و نمی دونن چیکار کنن و از من خواستن یه کاری بکنم! من هم نمی دونم باید این آدم ها رو به کی حواله بدم و جوابم فقط اینه که متاسفم! یه سری اسم هم به عنوان دستگیر شده ها گوشه و کنار اینترنت هست ولی آدم نمی دونه راست هستن یا دروغ. باید زودتر بفهمین دقیقا کی دستگیر شده که پیگیری آزادی اشون بشیم و با رسانه ها و عفو بین الملل تماس بگیریم.

پروفسور سيما هم که دست به نقدش خوب است می گويد جنبش طيف های مختلف دارد. و بايد چپ و راست و اسلامی و سکولار را شامل شود، هرکه به کار خود. سيما می نويسد:
این استراتژی دولت کنونی ایران به نظر می آید در بین چیزهای دیگر دو منظور داشته باشد: اول گفتن اینکه تظاهرکنندگان نماینده خواسته های زنان ایرانی نیستند، کما اینکه اعتراض زنان به نیروهای نظامی در مورد اینکه حق تو و مادر تو هم ضایع می شود با پاسخ هایی مثل "من مادر پتیاره ای مثل تو ندارم" مواجه شد. این شگرد نه تنها مشکل دست زدن و دستگیر کردن به نامحرم را حل کرده، بلکه یکنوع پیام است که این هایی که با زنان معترض مواجه می شوند، زنان نمونه ایران اسلامی هستند. شاید یک راه مقابله با این شیوه موذیانه (کلمه بهتری برایش ندارم) سرکوب، ایجاد ائتلاف با زنانی باشد که حجاب تنها مسئله شان نیست، اما حق حضانت و طلاق و قوانین دیگر خانواده در ایران کنونی دغدغه آنها هم هست. در این صورت است که گروه بزرگتری به صف معترضین خواهند پیوست و سرکوبشان به راحتی امروز که تعداد نیروهای نظامی بیشتر از تجمع کنندگان به نظر می رسید نخواهد بود.

ایرانی ايرونيک هم همين نظر را دارد:
واکنش سخن گوی قوه قضاییه به تجمع زنان برایم جالب است. مدتهاست که این گفتمان حقوق بشر(از جمله زنان) شده لنگرگاه هر گونه جنبش اجتماعی در ایران. استناد به این گفتمان بدون در نظر گرفتن شرایط تاریخی و سیاسی ایران هزینه های زیادی را بهمراه داشته. در وضعیتی که گفتمان حقوق بشر بازیچه کشمکش ها و تبادلات بین المللی است استناد به آن توسط هر جنبشی در حکم تهدید یا حتی بر انداختن حق حاکمیت دولت-ملت است بطوریکه می بینیم فعالان این جنبش ها به اتهامات حکومتی بازداشت می شوند. به این ترتیب جنبش زنان ایران تا وقتی که در دام اتهام ضد-حکومت بودن گرفتار است باید هزینه های زیادی را بپردازد. حتی در آمریکای به ظاهر سکولار هم مارتین لوتر کینگ با استناد به حقوق شهروندی و تساوی الهی در دین مسیح جنبش حقوق مدنی را به پیش برد در حالیکه مالکوم ایکس با توسل به مفهوم جهانی حقوق بشر کار بجایی نبرد. امروزه هم بحث بر سر مهاجران غیر قانونی فقط بر اساس اصول انسانی و اخلاق کانتی نیست بلکه عمده دلایل حمایت از آنها نقش نیروی کار ارزان این مهاجران در اقتصاد آمریکاست. بر عکس در ایران اکثر فعالان حقوق زنان از طبقه خاصی هستند که به سختی می توانند با گفتمان های مشروع قدرت ارتباط برقرار کنند, دریافت جوایز و تقدیرنامه از مجامع جهانی هم به این دوری و بعد مسافت ذهنی می افزاید. مثلا حدس می زنم که کمتر مادر شهیدی در بین آنها پیدا می شود یا کمتر کسی می تواند در این جمع به اسلام یا محمد استناد کند . رشته مطالعات زنان در خارج از ایران نیز بجای تکرار کورکورانه تاریخ مسیحی-روشنگری خاص خودش باید به دنبال ذهنیت های متفاوت از حقوق زنان باشد و گرنه در صورت وام گرفتن از گفتمان های نخ نمای موجود مجبور می شود برای کوچکترین حرکتی در ایران با حریف قدری مثل دولت -ملت در بیفتد و در خارج از کشور با اپوزیسیون غیر مشروع هم کلام شود. این همان چیزی است که در حال حاضر با آن روبرو هستیم. متاسفانه وضعیت مطالعات زنان در بین ایرانیان آمریکا نشانی از چنین حرکتی ندارد بلکه بر عکس هنوز در گیر اتهام زدن به کسانی است که به دنبال اینگونه ذهنیت ها هستند: فوکو انقلابی و زن ستیز است و جنسیت در اسلام یعنی ضد زن بودن و از این قبیل. حالا ما که در ایران نیستیم ولی در اینجا چی؟ آیا باید فقط دولت جرج بوش را نقد کرد ولی از تنبلی و بی خاصیتی خودمان هیچ چیز نگفت؟

و در نهايت زنانه ها هم از دست وبلاگستان شاکی است که هی زن زن می کنند که زن را زن زد و این بساط:
این حرفها چیه ؟ این انتظارات از کجا بلند شده ؟ مگر فکر کردیم تربیت پلیس زن برای پخش کردن نقل و نبات است ؟ فکر کردیم که این فاطی کماندو ها که با این مارمولک بازی ها و ماشین بازی هایشان برای مبارزه با استکبار جهانی تربیت میشوند ؟ خوب پلیس زن را برای همین روزها تربیت میکنند دیگر. دیگر این زن در مقابل زن و زن بر علیه زن چه صیغه ایست ؟مگر وقتی زبان اسانلو را بریدند جایی دیدید که بنویسند " مرد در مقابل مرد " . یا وقتی دانشجو ها را بازجویی میکنند و کتک میزنند ، کسی مینویسد " مرد در مقابل مرد "یا نکند به مردی بازجو و شکنجه گران پلیس شک دارید و به زن بودن این فاطمه کماندو ها نه ؟مسئله چیست ؟ پلیس ، پلیس است و وظیفه اش در مملکت ما سرکوب است، جنسیتیش چه دخلی به کار و وظیفه اش دارد ؟او دارد انجام وظیفه میکند ، وظیفه اش سرکوب و خاموش کردن صدای مخالف است. چرا این مسئله اینقدر عجیب شده و ناباورانه به آن برخورد میکنیم ؟ میگویید " نزن زن " ، یعنی مرد بزند فرق میکند ؟ واقعا فکر میکنید منافع زنان به خاطر جنسیتشان یکی است ؟ یعنی منافع من و این فاطی کماندو و ژیلا بنی یعقوب و خواهر مادر خامنه ای یکی است ؟ چرا که همه زن هستیم ؟ این حرفها چیست که هی در وبلاگها تکرار میشود ؟
دیروز زن در مقابل زن نبود ، پلیس در مقابل زنان بود. زنان با باتوم زنان کتک نخوردند ، زنان با باتوم پلیس کتک خوردند. برخورد زنانه ای با مدافعان حقوق زنان صورت نگرفت ، برخورد خشونت آمیز و پلیسی با مدافع حقوق زنان صورت گرفت. زنان علیه زنان نبودند ، پلیس در مقابل زنان بود. و در انتها ..."نزن پلیس" ( البته اگر بشه به نیروی سرکوب این را اصولا گفت) ، به جای "نزن زن" باید قرار بگیرد