شوخی شوخی، با عبدلی هم شوخی؟
چون ديدم يدالله قالتاق لينک داده به شصت سالگی حسين حاج فرج دباغ*، به قلم مهدی کله براق و آقای ميم هم ملکوت را به همين مناسبت کرده اوراق؛ گفتم من هم از قافله عقب نمانم و تبريکی تريکی بگويم به استاد جفت و طاق، حسين حاج فرج دباغ، که ايشالا چاق باشد او را دماغ، و دشمناش بشند چلاق (حالا بی خيال که دوستاش هستند کلاغ و برخی هم الاغ)، و ايشالا ايشالا صدسال همين طوری بمکند سماق، و هيچ موقع نشند عاق، اگرچه نثرشون هست خيلی پرطمطراق.
امضا: تلق تالاق
قصد اين ضعيفه فقط تقدس زدايی از" دوهتر" سروش نيست بلکه فقط و فقط تقدس زدايی از " دوهتر" سروش است. از کليه خوانندگانی که بيماری قلبی، قند معنوی، ارگاسم کليوی، کلسترل معرفتی و يبوست قبض و بسطی دارند خواهش می کنم اين نوشته را حتماً بخوانند و خلاص شوند از اين زندگی؛ آخه اين هم شد زندگی؟
ضمنا امشب تولد سيبل طلاست، ولی اگر تبريک مبريک بگيد من می دونم و شما. مگه من عبدلی ام؟
---------------------------
*حسين حاج فرج دباغ، که در ميان برو بکس به دوهتر سروش خوش تيپ معروف است، چندی پيش يعنی همين شصت سال پيش در يکی از محلات باحالات تهران-زمين به دنيا فرود کردن آمدی. وی با وجود داشتن ليسانس از خوردن باستنی حال کردی. بعد رفتی انجيليس، درس خوندی آدام شی. بعد به وطن بازگشت فرود کردی و فرهنگ مملکت انقلاب کردی و به فاک فنا دادی. زرت و زرت استاد بيرون کردی دانشجو بيرون کردی حتا رفتگر بيرون کردی. بعد هی مقاله نوشتی هی حرفای گنده گنده زدی، ملت حاليش نشدی ولی حال کردی. بعد هاروت و پورت کردی، ملاها شارت و شورت کردی. از ايشان هارت و پورت از اوشان شارت و شورت. بعد دوهتر سروش کتک خوردی از مملکت فرود کردی بيرون؛ رفتی برلين باستنی خوردی. ا
از دوهتر سروش چند تا آگازاده بر جا مانده که يکی عبدلی نام دارد ديگری سروش (نه دوهتر سروشا). بعد آقا تقلب کردی اسم بچه معصوم دزديدی رو خودش گذاشتی.
شعر
نابرده رنج، گنج پنج شش هفت هشت نه ...
پايان شعر