تو بالکن، بقل من نشسته بود. يه جايی نشسته بوديم که بادی ها رو خوب ببينيم. من ولی تو کار خورشيدفر بودم. به نظرم خيلی از سازش کوتاهتر بود. بيليط گيرمون نيومده بود، سينا خواب مونده بود و دير رسيده بود . از بالکن بدم ميومد. نصف نوازنده ها رو فقط کله هاشون رو ميديدم. حوصله ام سر رفته بود. از موسيقی قرن بيستم خوشم نمياد. از پيشم بلند شد. دستم يخ زد.نخواستم بلندشم. پاهاش به پام ماليد. نفسم در نمی آمد. تو بالکن ربرويی ديدمش، اونجا که نميشه با ديها رو ديد! پيش صبا بود، ديگه فرقی نميکرد