خیکی بی خاصییت


وای من تازه فهميدم که چقدر خيکيم! بوق آتيش ساختمونمون به صدا در اومد و من برای نجات جون آروين مجبور شدم 8 طبقه برم بالا و آروين رو که هز خواب خوش بر روی تخت آبييش پريده بود رو آرمش بدم. وای که من چقدر نفس نفس زدم برا همين 8 طبقه. من ديگه واقعاً رژيم ميگيرم و ورزش ميکنم چونکه فکر کنم به زودی بميرم با اين وضع.